اههههههههههههههههههههههههه
بابا يه مطلبي اظهار نظري كوفتي زهرماري چيزي يگذاريد ديگه اعصابمون خرد شد ....
اصلا درشو تخته كنيد بره اين وبلاگتون را
يكي مي بينه مي خنده بهتون
همگيني نامرد !!!!!!!!!!!!!!!!!
من بلد نيستم !!!!!!!!
سلام
خسته نباشيد خداقوت بسيجي هاي همگين
يکي نيست چهار تامطلب جديد بگذاره تو اين وبلاگتون ؟؟!
واقعا که زحمت مي کشيد
عاقد دوباره گفت : وکيلم ؟ ... پدر نبود اي کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند : رفته گل ... نه گلي گم ... دلش گرفت يعني که از اجازه بابا خبر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت آن فصل هاي سرد که بي درد سر نبود
اي کاش نامه اي ، خبري ، عطر چفيه اي روياي دخترانه او بيشتر نبود
عکس پدر ، مقابل آيينه ، شمعدان آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت وکيلم ؟ ... دلش شکست يعني به قاب عکس اميدي دگر نبود
او گفت با اجازه بابا ، بله بله مردي که غير خاطره اي مختصر نبود
پروانه نجاتي
مطالب سايت بايد بروزرساني شود و از قسمت هاي متنوع استفاده شود.